به نام خدا
سری سوم سوال ها و شبهاتی که راجع به امام زمان(عج) وجود دارد را در این پست برای شما قرار داده ام
برای مشاهده مطالب گزینه ادامه مطلب(Download) را انتخاب کنید
» دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تكامل جامعه بشري ميدانند مقصود از اين تكامل چيست؟
مقصود از اين تكامل، تكامل عقل، انديشه و ايمان، و تكامل فرهنگي و صنعتي است. انقلاب جهاني امام عليهالسلام و گرايش ملل جهان به حضرتش، و تحقق بخشيدن به حكومت واحد جهاني كه يكي از اهداف حضرت بقيةالله ارواحنافداه است، بدون چنين تكاملي، امكانپذير نيست. برخي از شرايط تحقق چنين حكومتي را با استفاده از احاديث بازگو ميكنيم.
الف) آمادگي جهانيان
آمادگي جهانيان براي پذيرش چنين حكومتي، نخستين شرط ظهور امام و پيريزي چنين حكومتي است. گذشت زمان، به بن بست رسيدن بشر در بسياري از مشكلات، يأس و نوميدي انسان از سازمانها و تشكيلات مادي، جامعه انساني را براي پذيرش آن، آماده ميسازد. يكي از نشانههاي يأس و نوميدي انسان از چارهجوئي سازمانهاي مادي، همان است كه در روايات اسلامي بطور متواتر وارد شده كه پيش از ظهور امام، روي زمين را جور و ستم فرا ميگيرد و فشار ظلم و تعدي، آنچنان بر دوش سنگيني ميكند كه انسان را براي پذيرش انقلابي ديگر، انقلابي عميق و بنيادي آماده ميسازد. عملاً ميفهمد كه دوران چارهسازي برنامههاي مادي به پايان رسيده، و بنبست جز بيك نيروي غيبي شكسته نخواهد شد.
ب- تكامل خرد و انديشه انساني
پيريزي يك حكومت واحد جهاني و برقراري حكومت عدل و داد در كليه شؤن، به زور سر نيزه و آتش توپ و تانك امكان نمييابد. هر چند هر نوع حكومتي، به قوه و قدرت محتاج است، اما در عين حال، تنها قدرت و قوه اجرائي نيرومند، قادر بر قلع فساد و گسترش عدل و داد نيست، بلكه بايد جامعه انساني از نظر عقل و خرد و دانش و بينش، به پايهاي برسد كه طبعاً خواهان برقراري حكومت حق و قانون و طرد و نابودي ظلم و طغيان گردد. و چنين حالتي جز در پرتو تكامل فرهنگ انساني امكان ندارد. بسياري از مشكلات در عصر ظهور امام عليهالسلام، از اين طريق حل خواهد شد.
امام باقر عليهالسلام بر اين عنصر از عناصر پديدآرنده حكومت جهاني امام زمان عليهالسلام در حديثي تصريح كرده، و ميفرمايد:
«اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم» ؛(كافي، 1/25، طبع جديد)
[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند دست رحمت و قدرت او را بر سربندگان ميگذارد، به وسيله او خرد و انديشههاي انساني به تكامل ميرسد].
ظلم و ستم، تعدي به حقوق الهي و مردمي، زائيده جهل و ناداني، و دور افتادگي انسان از فرهنگ اصيل انساني است. همچنين جهل و ناداني، مانع از ساختن زير دريائي و يا سفاين فضائي و راه يافتن بشر به سطح ماه و اعماق درياها نيست. فرهنگ انساني، يك فرهنگ تمام عيار است كه بخشي از آن را صنعت و اختراع تشكيل ميدهد در حالي كه ابعاد ديگر آن، به «شناخت خود و جامعه»، و «شناخت موقعيت خود در جهان» مربوط ميشود.
چنين شناختي، جز در پرتو تكامل عقول و انديشهها ميسر نميگردد. و در اين موضع، انسان آنچنان وارسته از «خودخواهي» و «خودمحوري» ميگردد. كه عشق به كمال و حقيقت را بالاترين كمال ميداند و تجاوز به حقوق انسانها را نشانه ذلت و عجز و پستي ميشمارد.
ج- تكامل صنايع
حكومت واحد جهاني، بدون تكامل صنعت –بالاخص وسائل ارتباط جمعي- امكانپذير نيست، زيرا حكومتي كه ميخواهد نداي الهي را به اقصي نقاط جهان برساند و همه مردم جهان را از پيام خود آگاه سازد، نميتواند بدون تكامل صنايع و وسائل ارتباط جمعي انجام وظيفه كند. حاكم الهي كه بايد پيام خدا را در يك شب به سراسر جهان ابلاغ كند و وظيفه مردم را در برابر حوادث و رويدادها روشن نمايد، بايد از وسائل تندرو، و دستگاههاي گزارشگر قوي و نيرومندي برخوردار باشد. امام صادق عليهالسلام در حديثي به اين نوع از تكامل تصريح كرده است و ميفرمايد:
«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لايكون بينهم و بين القائم بريد، يكلمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو في مكانه» ؛(منتخب الاثر، ص 483. نقل از «روضه كافي»)
[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند بر قدرت شنوائي و بينائي شيعيان، گسترش ميبخشد، فاصله ميان آنها و قائم را از ميان برميدارد. امام با آنان سخن ميگويد، و آنان سخنان امام را ميشنوند، و او را در جايگاه خود ميبينند].
باز در حديث ديگر فرمود:
«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق يري اخاه الذي في المغرب و كذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق»؛ (منتخب الاثر 483. نقل از حق اليقين)
[مؤمن در زمان قائم كه در مشرق زندگي ميكند، برادر خود را كه در مغرب است ميبيند. و همچنين كسي كه در مغرب زندگي ميكند. برادر خود را كه در شرق است، مشاهده ميكند].
شايد اين احاديث، اشاره به تكامل صنعتي، وسائط ارتباط جمعي –تلفن، تلگراف، راديو و تلويزيون يا وسائل مدرنتري باشد، كه تا آن روز در پهنه جهان پديد ميآيد، بعلاوه ابزاري كه در نتيجه گسترش علم و بروز علوم مكتوم در آن روزگار بوجود خواهد آمد، ضمن آنكه ميتوان احتمال داد مراد از اين گونه احاديث، بالا رفتن قدرت معنوي مؤمنين در آن زمان باشد.
د- ارتش واحد جهاني
هيچ حكومتي هر چه الهي و آسماني باشد، بي نياز از يك قدرت اجرائي نيست. در حكومت مهدي عليهالسلام كه به صورت واحد جهاني برقرار ميگردد، به نيروهاي فعال و سازنده و ارتش مؤمن جهاني نياز مبرمي است كه در راه هدف، از همه چيز بگذرند و در نتيجه شجاعتر از شير و برندهتر از شمشير باشند.
و اگر در برخي از روايات، شماره آنان «سيصد و سيزده» نفر و در برخي ديگر «دوازده هزار نفر» احياناً «پانزده هزار» معين شده است، هدف اشاره به سران آن ارتش مؤمن است كه تحت فرمان امام عليهالسلام انجام وظيفه ميكنند، و رعب آنان قلوب دشمنان را پر ميكند و در مقام مقابله، دشمن را شكست ميدهند. و شعار رزمندگان حضرتش: «بميران بميران» است. و در راه انجام الهي، از سرزنش هيچ سرزنشگري هراس ندارند (منتخب الاثر/486)
هـ - عمران و آبادي همه جا را فرا ميگيرد
از نظر آيات قرآن طهارت و پاكي مردم از گناه سبب ميشود كه درهاي رحمت الهي به روي آنان گشوده شود، و همه جا را نعمت و رفاه فرا گيرد.
دوران حكومت امام عليهالسلام دوران پاكي، طهارت از گناه، و نزاهت از خلاف كاريها است. از اين جهت اميرمؤمنان عليهالسلام درباره نتايج ظهور درخشان او چنين ميفرمايد:
«تخرج الارض نبتها و تنزل السماء بركتها و تظهر له الكنوز يملك ما بين الخافقين اربعين عاماً» ؛(منتخب الاثر، فصل نهم، ص 487، حديث 2)
[زمين گياهان خود را ظاهر ميسازد، درهاي بركت آسماني گشوده ميشود گنجها براي او آشكار ميشود امام چهل سال تمام، بر جهان حكومت ميكند].
به اميد اينكه آن روز طلائي و نوراني را درك كنيم. و در آن روز جهان افروز، از اصحاب و ياران مولا و اماممان حضرت بقيةالله-عجل اللهتعاليفرجهالشريفوارواحنالتراب مقدمه الفداء- باشيم.
آية الله جعفر سبحاني،پرسشها و پاسخ ها
» نظر دانشمندان اهل سنت در مورد پرداختن پيامبر به مسأله امامت در زمان حياتش و نقد آن چيست ؟
دانشمندان اهل تسنن ميگويند: پيامبر اكرم نفياً و اثباتاً درباره شكل زعامت و نحوه امامت افراد سخني نگفته و روشن نكرده است كه مسئلة زعامت يك موضوع انتخاتي است يا انتصابي.
براستي آيا عقل و خرد باور ميكند كه پيامبر در اين مسئلة حياتي جانب سكوت را انتخاب كند، و به يكي از دو طرف قضيه تصريح يا اشارهاي نكند؟!
گذشته از داوري عقل، بررسي تاريخ اسلام نيز بر خلاف اين نظريه گواهي داده و ميرساند كه پيامبر اكرم(ص) در فواصل مختلفي تذكر ميداد كه موضوع رهبري امّت پس از درگذشت وي، مربوط به خدا است و او در اين كار اختياري ندارد. اينك نمونههايي در اين مورد:
هنگامي كه رييس يكي از قبايل به نام «اخنس» حمايت خود را از پيامبر اكرم مشروط به اين كرد كه پس از درگذشت وي زمامداري امّت به او واگذار شود، پيامبر در پاسخ وي چنين گفت: «الأمر إِلي الله يَضعه حَيث يَشاء» [يعني كار زعامت مربوط به خداست]؛ او هر كسي را صلاح ديد، براي اين موضوع انتخاب ميكند. رئيس قبيله از شنيدن اين جمله مأيوس شد و در پيامي كه فرستاد گفت: معنا ندارد رنج و زحمت ازآن من باشد ولي زعامت و رهبري ازآن كس ديگر. (تاريخ طبري 2/172)
نيز در تاريخ اسلام ميخوانيم كه پيامبر اكرم نامهاي به زمامدار «يمامه» نوشت و او را به آيين خود دعوت نمود. وي نيز تقاضايي همانند تقاضاي «اخنس» نمود و پيامبر همچنان از پذيرفتن درخواست او امتناع ورزيد و در پاسخ او گفت: «لا ولا كرامة» [يعني اين كار دور از عزّت نفس و بلندي روح است.] (تاريخ كامل 2/63)
اينها و مانند اينها گواهي ميدهد كه پيامبر اكرم نه تنها در مسئلة رهبري امّت جانب سكوت را انتخاب ننموده بلكه به يك طرف قضيه «انتصابي بودن امامت» نيز تصريح كرده است.
اهميّت مسئله زعامت و رهبري امّت، مطلبي نيست كه تنها ما درك كرده باشيم؛ بلكه در همان صدر اسلام اين مسئله براي اكثر مردم ملموس بود. مثلاً هنگامي كه خليفة دوم با ضربههاي ابولؤلؤ از پاي درآمد و فرزند وي، عبداللهبن عمر، پدر را در آستانة مرگ ديد رو به پدر كرد و گفت هر چه زودتر براي خود جانشين معيّن كن و امّت محمّد را بدون چوپان رها نساز.
نيز عين همين پيام را عايشه، همسر پيامبر، به خليفة دوّم فرستاد و از وي درخواست كرد كه براي امّت محمّد حافظ و نگهباني تعيين كند. آيا صحيح است بگوييم اين دو نفر اهميت مسأله رهبري را از نزديك لمس كرده بودند امّا رسول گرامي(ص) به اندازة اين دو نفر به ضرورت مسئله پي نبرده بود؟!
نگرشي كوتاه به زندگاني پيامبر اكرم در مدّت ده سال اقامت در مدينه اين مطلب را به خوبي ثابت ميكند كه حضرتش هر موقع مدينه را به عزم جايي ترك ميگفت، فوراً كسي را به عنوان جانشين خويش در مدينه تعيين مينمود تا در اين مدّت كوتاهي كه پيامبر اكرم در مدينه نيست، مردم بيسرپرست و بيپناه نباشند. آيا شايسته است كه چنين پيامبري كه به اهميت و ضرورت تعيين جانشين پي برده و احساس كرده بود كه حتي براي يك مدت كوتاه هم نبايد مدينه را بدون تعيين جانشين ترك گفت، جهان را ترك گويد و جانشين براي خويش تعيين ننمايد و لااقل در شكل رهبري و نحوة زمامداري سخن نگويد؟!
پيامبر حتي هنگامي كه نقطهاي را فتح ميكرد و سپس آنجا را ترك ميگفت فوراً براي آن منطقة فتح شده رئيس تعيين ميكرد، با اين وضع چگونه ميتوان گفت كه پيامبر اكرم از تعيين جانشيني كه پس از وي زمام امر امّت را در جهان اسلام به دست بگيرد و اسلام جوان را رهبري كند، غفلت ورزيده و در اين باره فكري نكرده است؟!
احاديث متواتر و تاريخ قطعي اسلام گواهي ميدهند كه نبوت و امامت، در يك روز براي مردم اعلام شدهاند و روزي كه پيامبر اكرم مأموريت يافت به خويشاوندان خود رسالت خويش را اعلام كند، همان روز نيز خليفه و جانشين را تعيين كرد.
مفسران و محدّثان عاليقدر اسلام مينويسند: هنگامي كه آية «وَ أَنذِرْ عشيرتك الأقربين» شعراء/214 [خويشاوندان نزديك خود را از مخالفت خدا بيم بده] نازل گرديد، پيامبر دستور داد علي غذايي براي گروهي از ميهمانان كه همگي از بستگان آن حضرت خواهند بود آماده كند. علي نيز به فرمان پيامبر، غذايي آماده ساخت و 45 نفر از شخصيتهاي بنيهاشم در آن مجلس دور هم گرد آمدند. روز اوّل بر اثر سخنان بياساس ابيلهب، پيامبر موفق به ابلاغ رسالت خود نگشت. فردا بار ديگر اين برنامه تكرار شد. پيامبر پس از آنكه ميهمانان غذا صرف نمودند، برخاست و پس از ستايش خداوند و اعتراف به يگانگي او چنين فرمود:
من فرستادة خدا به سوي شما و عموم جهانيان ميباشم و براي شما خير دنيا و آخرت آوردهام، خداي من به من امر كرده شما را به اين آيين دعوت كنم و هركس از شما در اين راه مرا ياري كند او وصي و جانشين من خواهد بود.
در اين لحظه جز عليبن ابيطالب كسي برنخاست و پشتيباني خود را اعلام ننمود. پيامبر به علي فرمود بنشين. پس از آن، پيامبر مجدداً همان جملة پيشين را براي بار دوّم و سوم تكرار كرد و در دفعات بعد نيز كسي جز علي پشتيباني و فداكاري خويش در راه هدف پيامبر را اعلام نكرد. در اين موقع پيامبر رو به خويشاوندان كرد و گفت: «اِنَّ هذا أَخي و وَصييّ و خَليفتي فيكم، فَاسمعوا و اَطيعوا» [علي برادر من و وصي و جانشين من در ميان شما است، لازم است گوش به فرمان او باشيد و از وي اطاعت كنيد.] (رك: تاريخ طبري 2/62-63؛ تاريخ كامل 2/40-41)
اين قسمت از تاريخ آن چنان مسلّم است كه جز ابن تيميه كه عناد او در انكار فضايل خاندان پيامبر بر همگان روشن است كسي در صحت آن ترديد ننموده است.
اين حديث علاوه بر اينكه از دلايل امامت امير مؤمنان به شمار ميرود، خود بزرگترين گواه بر اين است كه مسئله امامت در اختيار امّت نيست و نيز ميرساند كه اعلام جانشين آنچنان مهم بوده كه دارندگان هر دو منصب (نبوت و امامت) در يك روز براي خويشاوندان اعلام گرديدند. اين حادثه در سال سوم بعثت بود و تا آن روز دعوت پيامبر به وسيلة تماس هاي مخصوصي با افراد انجام ميگرفت و در حدود 50 نفر به آن حضرت ايمان آورده بودند.
آية الله جعفر سبحاني،رهبري امّت
» در روز قيام امام زمان وسايلي كه براي جنگ استفاده مي شوند چه چيزي و از چه جنسي اند آيا تكنولوژي روز مورد نظر است يا مانند گفته هاي علما شمشير و ……؟
در اين راستا نكاتى است كه بايد در نظر گرفت:
1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مى باشد. چنان كه در بسيارى موارد چنين كاربردى دارد.
2) آنچه مسلم است سلاح هاى موجود دنيا به گونه اى است كه نابود كننده هر كسى است كه در برد مؤثر آن باشد در حالى كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاى تبهكار و فاسد و بى ايمان را از بين مى برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگى چگونه به دست مى آيد بر ما پوشيده است مى توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرنى دست مى يابند كه چنين كاربردى دارد و سلاح هاى ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايى چندانى ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدى توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايى ابتدايى به نبرد برخيزند و اراده الهى بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.
سؤالاتي كه درباره ابزار دفاعي آن حضرت قابل طرح است عبارتند از:
1- آيا ابزار دفاعي آن حضرت سلاح سردي چون شمشير خواهد بود يا نه ؟
2- مفاد روايات اسلامي كدام نظريه را تأييد مي كند؟
3- آيا تكامل صنعتي و ماشيني در آن روزگار از بين خواهد رفت يا نه ؟
مي گوييم براي يافتن پاسخ اين سؤالات هم از منابع حديث و هم از دلايل عقلي مي توان كمك گرفت اما به نظر عقل : هيچ دليلي وجود ندارد كه با جهش جامعه انساني به سوي حق و عدالت ترقي جامعه متوقف گردد. افزون بر آن يكي از پايه هاي استقرار حكومت واحد جهاني به هم پيوستگي دنيا از نظر وسايل ارتباطي است و اين موضوع بدون تكامل صنعتي ممكن نيست . پس بعيد نيست بگوييم همان گونه كه قلم كنايه از علم و فرهنگ است.
شمشير هم كنايه از قدرت و نيروي نظامي مي باشد. از همين جا مي توانيم به اين سخن اعتراف كنيم كه نمي توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادي يا رواني بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم . همين اندازه اجمالا مي توانيم بگوييم يك سلاح برتر خواهد بود. هم چنان كه مي دانيم آن سلاح سلاحي نيست كه گناهكار و بي گناه را با هم نابود كند. و اما به نظر احاديث : احاديثي كه نقل شده , به نوبه خود هر كدام تكامل علوم را در ابعادي مختلف براي انسان گوشزد مي كنند. از باب نمونه در كتاب منتخب الاثر عناوين ذيل را مشاهده مي كنيم كه همگي بر پيشرفت و رشد علوم آن روزگار دلالت مي كنند:
1- باب سوم در اين كه زمين , كنوز و معادن خود را اظهار مي كند. در اين باره ده حديث است . از باب نمونه : موسي بن جعفر(ع ) فرمود: براي آن حضرت گنجينه هاي زمين ظاهر مي شود و هر امر دوري، براي ايشان نزديك مي گردد.
2- باب چهارم : در اين كه بركات سماوي و ارضي و غير اين دو ظاهر مي شوند و در آن 12 حديث است . از باب مثال : پيامبر(ص ) فرمود: در زمان آخر امتم مهدي خروج مي كند و حال آن كه باران او را سيراب و زمين نباتاتش را بر وي عرضه مي كند.
3- باب يازدهم در اين كه زمين در دولت وي عمران مي يابد. در اين زمينه 5 حديث وارد شده است . از آن جمله : حضرت فرمود: روي زمين خرابي باقي نمي ماند مگر اين كه مهدي آن را آباد مي كند.
4- باب دوازدهم در اين كه امور در عصر ايشان تسهيل پيدا كرده و عقول مردم هم تكامل پيدا
مي كند و در آن 7 حديث نقل شده است .
از باب نمونه امام صادق (ع ) فرمود: در زمان قائم آل محمد(ص ) مؤمني كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. همين طور مؤمني كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است , مشاهده مي كند.
» آيا در زيارت ( آل ياسين ) ، عبارت ( يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن ... ) درباره زمان ظهور امام زمان ( عج ) است ؟
ميدانيم كه اگر تا هنگامي كه زمان عمل و انتخاب و اختيار باشد ايمان فايده دارد آنگاه كه زمان انتخاب واختيار و عمل گذشته باشد ايمان فايده ندارد اگر ايمان واقعي و از روي صدق و اخلاص و توبه باشد حتي عذاب الهي را متوقف مي سازد : ( ( فلولا كانت وقريه امنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس ) ) ، ( يونس ، آيه 98 ) . در زيارت آل ياسين آمده است : ( ( و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا"ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا ) ) . اين قسمت اززيارت آل ياسين درباره رجعت است رجعت دوره اي است پس از ظهورامام زمان ( عج ) و قبل از بر پايي قيامت : ( ( و يوم نحشر من كل امه فوجا" ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون ) ) ، ( نمل ، آيه 83 ) . ظاهرا" اين قسمت از زيارت آل ياسين ميان ( يوم ياتي بعض آيات ربك ) در آيه 158 سوره انعام مي باشد : ( ( هل ينظرون الا ان تاتيهم الملايكه او ياتي ربك او ياتي بعض آيات ربك يوم ياتي بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا" قل انتظروا انا منتظرون ) ) بنابراين :
1- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين زمان ظهور و قيام وحكومت امام زمان ( عج ) نيست . 2
- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين دوران رجعت است و زماني است كه ديگر دوران تكليف و اختيار وانتخاب و عمل منقضي گرديده است .
3- اين قسمت از زيارت آل ياسين مصداق آيه 158 سوره انعام مي باشد و مي گويد در دوران رجعت زمان انتخاب و ايمان نيست بلكه زمان جزا و پاداش است .
» فلسفه وجود امام(ع) در زمان غيبت چيست ؟
در احاديث معتبري كه پيرامون فلسفه و فايده ي وجود امام ( ع ) در دوران غيبت به ما رسيده است ، فوايد گوناگوني را عنوان فرموده اند، از جمله :
1- امام غايب ( ع ) ، واسطه ي فيض و امان اهل زمين است. امامان معصوم ( ع ) و امام زمان ( عج ) امان اهل زمين مي باشند و اگر زمين از اين حجت هاي الهي خالي بماند، دنيا و اهلش نابود خواهند شد؛ لذا وجودامام ( ع ) موجب بركات بسياري مي باشد .پيامبر اسلام ( ص ) هم در اين موردفرموده است : ( ( اي والذي بعثني بالنبوه ، انهم لينتفعون به و يستضييون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب ؛ آري خداوندي كه مرا به پيغمبري مبعوث گردانيده است ، آن ها از وجود او منتفع مي شوند و از نور ولايتش در طول غيبت بهره مي گيرند، چنان كه از آفتاب پشت پرده استفاده مي برند .) ) ، ( ينابيع الموده ، قندوزي ، ج 3، ص 170 ). خود امام زمان ( ع ) در اين باره فرموده است : ( ( همان طور كه از خورشيد دروقتي كه توسط ابرها پنهان شده است ، بهره گيري مي شود، از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مي برند و همانا من سبب آرامش و امنيت مردم روي زمين هستم ، چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند، ( كمال الدين و تمام النعمه ، شيخ صدوق ، ص 485 )؛ . 2
-ديگر اين كه سينه ي امام و روح بلندش ،صندوق حفظ آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني دين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، تا دلايل الهي ونشانه هاي روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشي نگرايد
.3- اثر اميدبخشي به مسلمين و تربيت گروه منتظر و آگاه : ايمان و اعتقاد به امام غايب ( عج ) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده ي پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد .جامعه ي تشيع به اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده ، هر لحظه انتظار بازگشت آن بزرگوار ( ع ) را مي كشد .شيعه هر چندامام زمان ( ع ) را در ميان خود نمي بيند، اما خود را جدا از آن وجود نازنين نمي داند .امام غايب ( عج ) هم همواره مراقب حال شيعيان خويش مي باشد؛چنان كه خود فرموده است : ( ( ما در رسيدگي و سرپرستي شما، كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم ؛ پس تقواي الهي پيشه كنيد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد، شما را نجات بخشيم ) ) ، ( احتجاج طبرسي ، ج 2، ص 497 ).
» آيا اين مطلب درست است كه نامه هايي كه در آب روان انداخته مي شود به دست امام زمان ( عج ) مي رسد؟
در بعضي از كتاب ها مانند كتاب مفاتيحالجنان مرحوم شيخ عباس قمي آمده است كه از كتاب تحف الزاير از حضرت صادق ( ع ) نقل شده كه هرگاه حاجتي داشته باشيد و يا از امري مي ترسيد اين دعا را در كاغذي بنويس و در آخر حاجت خود را ذكر كرده و سپس آن را درگلوله اي از گل قرار داده و در ميان آب جاري يا چاهي بينداز .خداوندبه زودي گشايش در كار شما ايجاد مي كند، (مفاتيح الجنان ، ص 974 ). اما در اين كه حتماً به دست امام عصر ( عج ) مي رسد يا نه ، خدامي داند و بر فرض كه چنين باشد معلوم نيست هر نامه اي كه نوشته شود و در آب انداخته شود مورد نظر حضرتش قرار گيرد .گرچه از نظرعقيده شيعه آن حضرت به اذن خدا از همه امور مطلع و واسطه فيض خدا به بندگانش مي باشند، (اعلام الدين ، ص 270 - 269).
» آيا اين حقيقت دارد كه امام زمان ( عج ) به دست يك زن يهودي شهيد مي شوند؟
در برخي از كتاب ها ( مانند الزام الناصب ) نقل شده كه شهادت حضرت مهدي ( عج ) ، به دست زني از قبيله بني تميم خواهد بود. البته در روايات هيچ اشاره اي به اين مطلب نشده و محققان نيز تاكنون چنين روايتي را نيافته اند. به هر حال ، اين مطلب سربسته و نارسا و بدون دليل است و شايد حتي با خرافات همراه باشد. ازاين رو پذيرفتن شهادت آن حضرت بدين صورت مشكل است . شهادت آن حضرت به وسيله سم نيز در روايات تصريح نشده است.
» اينكه مي گويند نماز اول وقت را اقامه كنيد تا به نماز امام زمان (عج) متصل شود با توجه به تفاوت افق ها اين امر چگونه ممكن است؟
در اين باره به دو مطلب اشاره مي كنيم:
1. از آنجا كه به طور معمول امام زمان(عج) نماز خود را اول وقت مي خوانند اگر ما هم نماز اول وقت بخوانيم در حقيقت از ايشان پيروي كرده ايم و با پيروي از ايشان نماز ما ان شاءالله قبول مي شود. بنابراين اختلاف افق ملاك نيست بلكه پيروي از روش ملاك است. [به نقل از آيت الله جوادي آملي در درس تفسير]
2. از آنجا كه حضرت در مناطق مختلف حضور دارند. چه بسا هنگام اول وقت در منطقه ما باشند. همين احتمال كافي است كه ما بر نماز اول وقت مراقبت كنيم تا به هم زماني نماز خود با نماز امام زمان(عج) موفق شويم.